کاش می شد زندگی را تفسیر کرد با لبخند هایمان.
زندگی را دید شیرین همچو کیک تولدهایمان
و خندید و خندید همچو شوق دمیدن بر شمعهایش
راستی شمع ها شما از چه آگاهید که اینگونه می گریید
انگار شما بیشتر از من شوق گریستن دارید.
کاش می شد دلتنگ
بودن هایمان نباشیم
و غم نبودنی را نداشته باشیم
و فقط لبخند معرکه گردان باشد من شمع هایم را فوت می کنم که نکند قطره ی اشک هایش شیرینی کیکم را تلخ کند
من شمعهایم را خاموش می کنم به امیدلبخند.
راستی یادم رفت آرزویم چه بود.
نظرات شما عزیزان:
|