
چشمان تو هر شب آسمان تیره احساسم را نورانی می کند.چه غمگینم از این رفتن و از این روزهای سرد تنهایی و چه بیزارم که مرا از یاد خواهی برد می دانم که مرا از یاد خواهی برد و می دانم از یادم نخواهی رفت.تو به من آموختی که چگونه عاشق شوم و چگونه عشق بورزم ولی رفتن رو به من نیاموختی که چگونه فراموشت کنم. اما امید زندگانیم، در جهان دو چیز را بیشتر از همه دوست دارم گل سرخ و تو را،گل سرخ را برای تو و تو را برای همیشه.من اینجا در کنار تخته سنگی نشسته ام که روی آن نوشته بودی
تا ابد با تو هستم
ولی اکنون که باد و بارون آن را پاک کرده جز تو شاهدی ندارم
|