سدریک

ابرشبانه عاشق آسمان بی ستاره است


باور بودن...!

وجود رفتنم را مرداب سکون در آغوش می فشارد
قلبم،ولی هنوز برای ذره ایی نور در انعکاس فردا می تپد
سالهاست گویی بادی نمی وزد
و بوی تعفن خاطرات پوسیده ی دیروز مشامم را به آتش می کشد
سالهاست گویی بر سینه ی سرد گور خقته ام
و فرشته ایی برای بدرقه روح پریشانم دستی تکان نمی دهد
اینجا ابری سیاه است به وسعت نگاهم
نه می بارد تا جان دهد زمین خشک وجودم را
و نه می رود تا نور کالبدم را غرق رویا کند
خفته ام ولی با کابوس لحظه های بیداری در ستیزم
به من حق بده باور بودن را به تمسخر بگیرم
در پس خنده ایی تلخ...

برچسب:,

|
 
حکایت زندگی...

حکایت من حکایت کسی است که
عاشق دریا بود
اما قایق نداشت
دلباخته ی سفر بود
اما همسفر نداشت
حکایت کسی است که زجر کشیده
اما ضجه نزد
زخم داشت و ننالید
گریه کرد
اما اشک نریخت
حکایت من حکایت کسی است که
پر از فریاد بود
اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنود...

برچسب:,

|
 
محو نگاه...

پسرک باز از آن کوچه گذشت
                   این بار بی او
                   دیگر نه عشقی بود که دیوانه اش کند
     نه شوقی داشت برای دیدار
             پیرمردی شده بود که آرزو می کرد
     کاش گامهایش هرگز به آن کوچه نمی رسید...

برچسب:,

|
 
ولنتاین تلخ...

این روزها
انتظار سرد دستانم را
به حرارت کدام قلب شیشه ای بند بزنم
که فردای رویاهایم خالی از حضورش نباشد
دیروز
وجودم در تسخیر تو بود
و امروز اما
هدیه ی روز عشقم ، تنها آه های بلندی است
که با دیدن خیابان های پر شده از برچسب لبخند
بر جان سوخته ام می نشیند

برچسب:,

|
 
پایان انتظار...

 

كدام راه است
كه پای خسته را نشناسد
كدام كوچه
خالی از خاطره است
و كدام دل
هرگز نتپیده
به شوق دیدار
بیا
تا برایت بگویم
از سختی پایان انتظار
كه چگونه
در دیده های بارانی
رنگ هذیان به خود می گیرد...

برچسب:,

|
 
سوگواری...

 

رنگ سفید برای تو
رنگ سیاه از آن من
تو میگفتی :
رقص باران بر گونه های تو
چتری با من
تو میگفتی :
آرامشی به وسعت ترانه ها با تو
اندوهی به وسعت دنیا با من
تو میگفتی :
و دانستم که مرگ زمان خواهد رسید...

برچسب:,

|
 
چه کسی...

 

چه کسی فهمید درد دلم را در آن شب بارانی

چه کسی دید اشکهای مرا در زیر قطره های باران


ادامه مطلب

برچسب:,

|
 


آن ها در بیداریشان به من می گویند"تو و دنیایی که در آن زندگی می کنی چیزی نیستید جز دانه شنی که بر ساحل دریایی بی کرانه افتاده اید.و من در رویایم به آن ها می گویم:"من آن دریای بی کرانه هستم.و همه ی جهان چیزی نیست جز دانه ای شن بر ساحل من."
SEDRIK.1992@yahoo.com

نیایش
سنگ صبور
کوچه ی خاطرات
تفکرات روزانه
سیاه مشق

 

SEDRIK

 

 

 

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 160
بازدید کل : 7901
تعداد مطالب : 297
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1




كد ماوس