مسافر صفحه کاغذی من !! این جا دیر گاهیست بغض ترانه ها با صدای قدمهای تنهایی شکسته می شود و دلواپسی همانند عطری خوشبو بر سراسر وجودم پاشیده میشود. چشمهای من فقط به نم نم باران سلام میکند مسافر سهم من وتو از ایوانهای بی فانوس شمردن ثانیه برای به تماشا نشستن جشن پر شکوه ستاره هاست.
نظرات شما عزیزان:
|